امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز؛ شرایط سیاسی و اجتماعی دوران زندگانی امام حسن عسکری (ع) همانند دوران پدر بزرگوارشان با سـختیهای فراوانی همراه بود. شیعیان در این دوره به سختی با ایشان ارتباط برقرار میکردند.
عباسیان نیز با نظارت شدید بر ایشان، قصد داشتند قدرت نفوذ این امام همام را کاهش دهند. اما با قوت گرفتن جریان وکالت توسط امامان، زنجیره ارتباط با مقام امامت حفظ شده بود و هرکدام از وکلا با در نظر گرفتن این شرایط از هدایتهای ایشان بهره مند میشدند.
گرچه امام به حکم شرایط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسی برقرار کرده بود، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در جامعه نشد، در عین حال، با همان فشار و خفقان، شاگردانی تربیت کرد که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثری داشتند.
شیخ طوسی تعداد شاگردان آن حضرت را متجاوز از صد نفر ثبت کرده است که در میان آنان، چهرههای روشن، شخصیتهای برجسته و مردان وارستهای مانند فضل بن شاذان نیشابوری، احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابوهاشم داود بن قاسم جعفری، ابو عمرو عثمان بن سعید عَمْری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفار به چشم میخورند.
فضل بن شاذان نیشابوری، یکی از شاگردان امام هادی و امام عسکری (ع)، توانسته بود در منطقه خراسان، یک تنه در مقابل انحرافات فکری بایستد و از مبانی امامت دفاع کند، تا آنجا که امام عسکری در عظمت مقام او فرمود: «إنی اغبط اهل خراسان بمکان الفضل بن شاذان؛ من به اهل خراسان به خاطر جایگاه فضل بن شاذان [و بودنش در میانشان]، غبطه میخورم.»
محدودیتهای شدید حاکم بر زندگی امام عسکری (ع) سبب شد که حضرت از نمایندگانی برای ارتباط با شیعیان استفاده کند. در شمار این افراد به ویژه باید از عقید، خادم خاص ایشان، یاد کرد که امام، او را از کودکی بزرگ کرده و حامل بسیاری از نامههای ایشان به شیعیان بود. همچنین فردی با کنیه «غریب ابوالادیان» که خادم حضرت بوده و ارسال برخی نامهها را به عهده داشته است، اما مشخصا کسی که در منابع امامی به عنوان باب [نماینده و رابط امام با مردم]شناخته شده، عثمان بن سعید است. عثمان بن سعید پس از وفات امام عسکری (ع) و با ورود به عصر غیبت صغری، به عنوان نخستین وکیل و نایب خاص امام زمان (ع)، نیز ایفای نقش کرده است.
از راههای ارتباطی شیعیان با امام، مکاتبه بود؛ برای نمونه میتوان به نامههای ایشان به علی بن حسین بن بابویه، و نامه به مردم قم و آبه (آوه) اشاره کرد. شیعیان در مسائل و موضوعات مختلف برای ایشان نامه مینوشتند و پاسخ آن را دریافت میکردند. برای بررسی بهتر شرایط دوران امام عسکری (ع)، با حجت الاسلام حامد کاشانی، پژوهشگر و محقق علوم دینی، گفتگو کرده ایم. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
شرایطی که امام حسن عسکری (ع) در آن به امامت رسیدند، از جهاتی، یکی از پیچیدهترین دورههای شیعه است. بعد از شهادت رسول خدا (ص) اهل بیت (ع) به محاق رفتند و مرجعیت علمی ایشان انکار شد، جایگزینهای ایشان در جامعه مطرح شدند و ابن عباسها علم شدند. یهودیان بر منبر پیغمبر تورات میخواندند، درحالی که تفسیر قرآن ممنوع بود، از تلمود میگفتند درحالی که نقل حدیث مشکل داشت. محدثانی که زیر بار حکومت نمیرفتند، زندانی و تبعید و کشته میشدند. طرفداران اهل بیت به عسرت افتادند؛ کار به جایی رسید که مردم از سر ترس یا تطمیع سراغ اهل بیت نمیرفتند.
یکی از مظلومترین امامان ما حضرت عسکری (ع) است. دورانی که ایشان زندگی میکردند، با دوران ائمه قبل خیلی متفاوت بود. آن قدر خفقان در دورانشان سنگین بود که نه تنها به صورت علنی ادعای امامت نمیکردند، بلکه فرزندان خود را نیز نمیتوانستند معرفی کنند.
از موارد فشار بر امام این بود که ایشان بارها به زندان افتادند. گاهی در خیابان حرکت میکردند، میفرمودند که به من اشاره نکنید. نیایید با من حال و احوال کنید، جان شما به خطر میافتد. روابط شما را پی میبرند و گروههای شیعی و هستههای شیعی آسیب میخورد. جان من به خطر میافتد، نگران میشوند که من نیرو دارم یا ندارم. امام در ارتباط کلامی هم محدودیت داشتند.
یکی از کارهایی که امام عسکری (ع) انجام دادند، این بود که به وسیله نمایندگان با مردم صحبت میکردند و این یکی از لحظات حساس تاریخ ماست. ارتباط مستقیم شیعیان با امام آن قدر سخت بود که ایشان ازطریق نمایندگان خود با مردم ارتباط داشتند؛ مثلا شخصی از خراسان میآید و میگوید: این وجوهات خدمت شما؛ حضرت میفرماید: برگرد و به نماینده من بده. امام (ع) خیلی دقت میکردند که شیعیان لو نروند و یاد بگیرند که شبکه ارتباطی داشته باشند. عثمان بن سعید که اولین نایب خاص از نواب اربعه امام زمان (عج) هم است، روغن فروشی میکرد. وقتی پول و وجوهات برای امام حسن عسکری (ع) میآوردند، در ظرفها و مشکهای روغن پنهان میکرد و برای امام میفرستاد.
داود بن اسود، مأمور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه امام حسن عسکری (ع) بود. او میگوید: روزی امام حسن عسکری (ع) مرا خواستند. چوب مدور، بلند و کلفتی مانند پایه در به من دادند و فرمودند: این چوب را بگیر و نزد عثمان بن سعید ببر و به او بده. من چوب را گرفتم و روانه شدم. در راه به یک نفر سقا برخوردم. قاطر او راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من هم چوب را بلند کردم و به قاطر زدم. چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامههایی افتاد که در داخل چوب بود!
برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت. وقتی به در خانه امام حسن عسکری (ع) رسیدم، ایشان فرمودند: اولا با این افراد مجادله نکن. ما وقت درگیری نداریم. ثانیا تو فقط کار خود را انجام بده و بدان گزارش کارهای تو به ما میرسد. البته خود این مسئله برای امام دردسر ساز شد و برخی افراد به بهانههای مختلف به دروغ ادعای وکالت کردند.
در آن زمان، چون شیعه به صورت شبکهای اداره میشد، مثلا خمس یک روستا را به وکیلی در شهر میدادند و خمس شهر را به مسئول آن منطقه پرداخت میکردند، عدهای در این میان، خود را ابواب امام مینامیدند. گروهی که از طرف حکومت بودند، چند ویژگی داشتند. این ابواب دروغین برای تخریب امام، حضرت را بین اهل سنت بدنام میکردند و در میان شیعیان و دیگران به اهل بیت، نسبت الوهیت میدادند.
یک دلیل این کارشان، این بود که فضای تبلیغی اهل بیت (ع) را در جامعه محدود کنند؛ زیرا به این دلیل نقل فضائل امام با احتیاط صورت میگرفت و این در شرایطی بود که ذکر فضائل امام کارکرد ویژهای داشت، چون رشد جریان تشیع رو به گسترش بود و تعداد شیعیان آن دوران قابل قیاس با شیعیان دوران امام صادق (ع) نبود. حضرت از مصر تا خراسان شیعه داشتند.
کار دیگر آنها برای جذب مردم به سمت خود این بود که خدماتی نیز ارائه میکردند؛ مثلا میگفتند اگر محبت امام عسکری (ع) را داشته باشید، نیازی به خواندن نماز نیست. از سوی دیگر اباحه از گناهان را مطرح میکردند و میگفتند اگر من باب شما با امام باشم، به شما بشارت میدهم که همین محبت شما نسبت به امام سبب بخشش گناهانتان است.
همچنین وقتی خود را باب امام میخواندند، خود را صاحب مقام عصمت معرفی میکردند و میگفتند او اگر خداست من نبی هستم و خود را صاحب کرامت معرفی میکردند؛ لذا فتنه عظیمی در شیعه ایجاد کردند. در این شرایط مردم نمیدانستند آیا این فرد نماینده امام است یا نه! از نزدیکان اهل بیت نیز افرادی ادعای رابطه با امام را داشتند و، چون خود را فرزندان امام موسی بن جعفر (ع) و امام هادی (ع) میدیدند، شروع به تبیین و تبلیغ برای خود کردند.
اهل بیت (ع) برای مقابله با این انحرافات، چند راهکار مختلف را در پیش گرفتند؛ اول اینکه سعی میکردند به وسیله نامه و لعن این افراد، مردم را مطلع کنند، اما چون در دوران تقیه و کنترل شدید توسط حکومت بود، نامهها لزوما به دستخط حضرت نوشته نمیشد و برای مردم این ابهام پیش میآمد که آیا این نامه از طرف امام نوشته شده یا به اسم ایشان جعل شده است. در نتیجه طرفداران این جریانهای دروغین ادعا میکردند برای بدنام کردن علیه آنها این مطالب را منتشر کرده اند. کار به جایی رسید که نقل شده است در مواردی، امام هادی (ع) و امام عسکری، دستور اعدام برخی از آنها را صادر کردند.
معرفی شهر قم به عنوان مرکزیت تشیع در این دوران صورت گرفت. البته شیعیان امام عسکری (ع) در کوفه و سامرا و بغداد و نیشابور هم بودند، اما مرکز اصلی قم بود. به این دلیل که قم از مرکزیت حکومت فاصله داشت، با اینکه توسط سلاطین جور اداره میشد، آن سلطان نمیتوانست همه جمعیت شایان توجه شیعه را قتل عام و سرکوب کند و مجبور بود با شیعیان مدارا کند.
ازاین رو قم، مرکزیتی برای ایجاد مناسک شیعه شد؛ یعنی اگر تا دیروز برای غدیر خوشحال میشدند و نقل روایت میکردند، امروز امام هادی (ع) برای عید غدیر، زیارت غدیریه صادر فرمودند. شیعیان در قم مجالس سرور و شادی و عزاداری برگزار میکردند و جامعه شیعه کم کم به چشم آمد. تا قبل از آن، شیعیان در تقیه کامل بودند، به طوری که وقتی مردم در خیابان راه میرفتند، نمیفهمیدند چه کسی شیعه است، اما در دوران امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) دستور دادند شیعیان در قم تظاهر به تشیع کنند.
حضرت عسکری (ع)، شیعیان را تشویق جدی فرمودند که آثار شیعه تدوین شود. با توصیه و تشویق امام، اصول اولیه حدیثی که توسط اصحاب ائمه نوشته شده بود، به شکل کتاب تدوین شد. این کتابها در دورههای بعد، منبع میراث حدیثی شیعه شدند. امام عسکری (ع) در همه دوران زندگی شان در محیطی محصور زندگی میکردند و این مدیریت ممتاز برای حفظ و توسعه میراث حدیثی شیعه با وجود فشارهای زیاد حکومت عباسی، بسیار اعجاب برانگیز است.
در دوران بعد محدثان جوامع حدیثی شیعه را تدوین کردند. کلینی برای تدوین کتاب «الکافی» از منابع مکتوب دورههای قبل خود بهره برد. اگر در دوران امام حسن عسکری این اهتمام برای حفظ میراث مکتوب شیعه نبود محدثان نمیتوانستند با توجه به این منابع جوامع مهم شیعی را تدوین کنند.